آدریناآدرینا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه سن داره

آدرینا دختر آتیش مامان و بابا

دخترم نشستنت مبارک

عزیز مامان از چند روز پیش تونستی مستقل بشینی. خوشحالم که وارد یه مرحله جدید شدی. دقیقا روز 20 فروردین بود که دیدیم بدون تکیه گاه نشستی و داری بازی می کنی اونموقع بابایی و مامانجون هم خونه بودن و سه تایی کلی ذوق کردیم.  مامان فدات بشه که اینقدر صاف و قشنگ میشینی. الان فقط دوست داری بشینی ولی وقتی خسته میشی به پهلو می افتی و گریه میکنی چون از وارونه افتادن بدت می یاد.   ...
9 ارديبهشت 1391

اولین پارک در سال 91

توی عید و سال جدید برای اولین بار رفتیم پارک , البته نه برای اولین بار چون قبلا رفته بودی. ولی اینبار فرق داشت و تو بزرگ تر بودی و حسابی به همگی خوش گذشت.  اولین بار با خاله و مامانجون برای نهار رفتیم . هوا خیلی خوب بود و بابایی آدرینا جون و بردش پارک آبفشان.       ولی روز بعدش بابایی ما رو برای نهار سورپرایز کرد و نهارمون و بردیم پارک این دفعه محمد عمه فرزانه هم باهامون اومد. تو برای اولین بار سوار تاب شدی و کلی بهت خوش گذشت. بعد هم رفتیم پیاده روی و یه عالمه عکس های خوشگل از دختر نازمون گرفتیم.    ...
9 ارديبهشت 1391

اولین سرزمین بازی آدرینا

گل مامانی امروز برای اولین بار رفتیم سرزمین بازی , یکی توی اتوبان خرازی تازه افتتاح شده. اول یه گشتی بیرون زدیم و  بعد دوست مامان خاله نارینه رو دیدیم و با هاش رفتیم سرزمین بازی.   جیگر خانم حسابی ذوق زده و متعجب همه جا رو نگاه می کردی. با مامان سوار اسب های گردون شدیم و حسابی کیف کردیم.        بعدش رفتیم ماشین سواری. ولی تو همش حواست به کشتی روبرو بود. خلاصه یه گشتی توی سرزمین بازی زدیم ولی تو نمی تونستی بقیه اسباب بازی های رو سوار بشی .     ولی یه کم که بزرگتر شدی دوباره برمیگردیم.   ...
9 ارديبهشت 1391
1